... و حرف هایی که در دلم ماند

تنها برای تو می نویسم گل لادن

... و حرف هایی که در دلم ماند

تنها برای تو می نویسم گل لادن

خیلی دلم گرفته از همه - حتی از خودم - خیلی

کاش شادمهر برمی گشت !  

دلم خیلی تنگ شده واسش 

 

کاش دلم فقط کمی شکسته بود ! 

 

کاش یغما فقط ترانه ی عاشقانه بگه !  

 ترانه های اجتماعیشو دوست ندارم !  

کاش در همین نزدیکی خیالم لمس دستانت حقیقت داشت !  

کاش یه نفر بودیم من و تو - تو و من -  

کاش دلم انقدر داغون نبود !   

ای کاش هرگز ندیده بودمت !  

کاشکی عاشقت نبودم   

ای کاش با ندیدنت تمام زندگیم بر فنا بود !  

کاش هرچه بودم این نبودم !  

کاش که دلم اندازه ی عشق بود !  

دریغ از این همه آرزوهای محال و توهم های نا ممکن !  

کاش هرگز غروبی وجود نداشت !   

کاش که چشمانت حقیقت نداشت !  

ای کاش من نبودم !  

ای کاش تو همیشه بودی اما من نمی دیدمت !  

ای کاش خالق من ، خالق تو خالق عشق ما - یعنی من - نبود !  

ای کاش جرات دل هم   

اندازه ی لاف زدن هام  که تزرع عاشقانه هایم را می گویم  

 

بود !

مجتبی معظمی

هیچ کس از جنس ما نبود ! 

  

این چنین که هستم ، که بودی ، که بودم ، که هستی !    

 

نمی گویم صمیمی ، نمی گویم خوب ، نمی گویم پاک ، نمی گویم ! 

 

  

ولی به خدا قسم ! قسم به نان و نمک ! به شرم تو ! به چشمای قشنگ تو !    

 

اندازه ی هرچه دل تنهاییت بخواهد ، با همه ی وجود ، و با هرچه عشق ، و عشق دوستت دارم !

از مجتبی معظمی

یک بار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد !  

  

یک بار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد !  

 

 پس نگو ! نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست ، قبول ندارم !  

  

گرچه به ظاهر جسم خسته است ، ولی دل دریایی ست  

   

تاب و توانش بیش از این هاست  

  

دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد ، باشد !  

   

دوست خواهم داشت بیشتر از دیروز 

   

باکی ندارم از هیچ کس و هرکس که تو را دارم عزیز !